کیمیای هم راهی

مرا تو بی سببی نیستی...

کیمیای هم راهی

مرا تو بی سببی نیستی...

کنکاش های ذهنی و یک پرسش: چرا مطالعه نمی کنیم؟

- همه ی این درد ها رو که همه می دونن... چه کار باید کرد؟

- می دونی نبرد اصلی بین جهل و آگاهی ست.

- خب که چی؟

- یعنی اینکه باید آگاهی ها رو افزایش بدیم دیگه...

- چطوری میشه این کار رو کرد؟

- راه های زیادی داره اما مهم ترینش افزایش مطالعه است.

- و ما هم که کلن مطالعه مون کمه...

- درسته... اما به نظرت چرا؟ چرا مطالعه نمی کنیم؟ چرا کتاب نمی خونیم؟

- آخه خیلی درگیریم... وقت آزاد نداریم که واسه مطالعه کنار بذاریم.

- چطوریه که واسه ساعت ها سریال های مختلف دیدن و دور هم نشینی و جوک تعریف کردن وقت داریم؛ واسه کتاب خوندن وقت نداریم؟ چطوریه که وقت داریم واسه ساعت ها تو فیس بوک چرخیدن و مدام اس ام اس زدن؛ اما وقت نداریم واسه مطالعه؟ نه جانم... کمبود وقت یه بهانه س.

- یه چیز دیگه... هزینه ی مطالعه رفته بالا... کتاب ها خیلی گرونه، تو این وضعیت آشفته ی اقتصادی آدم زورش میاد این همه پول بده واسه کتاب.

- چطوریه که تو همین وضعیت اقتصادی واسه خرید فلان برند پوشاک و جدیدترین گوشی تلفن و خیلی چیزای دیگه که خیلی هم شاید تو اولویت نباشن راحت هزینه می کنیم اما واسه کتابی که شاید یک دهم اون ها هم قیمت نداشته باشه زورمون میاد پول خرج کنیم... اصلن چرا باید هزینه های فرهنگی، آخرین ردیف بودجه ی ما رو تشکیل بده که اگر چیزی آخرش اضافه اومد، اختصاص بدیم به اون؟

- پس دلیل های من رو قبول نداری؟

- کمبود وقت و بودجه دلیل نیست واسه عدم مطالعه... بهانه ست... به من بگو چرا مطالعه نمی کنیم؟ چرا کتاب نمی خونیم؟ بهش فکر کن...

- باشه بهش فکر می کنم... اما بذار ببینم دوستانم در این باره چی فکر می کنن و نظرشون چیه؟

نظرات 32 + ارسال نظر
محمدرضا پنج‌شنبه 18 شهریور 1389 ساعت 21:09 http://mamrizzio3.blogspot.com/

من کاملا حرفت رو قبول دارم. خیلی خودم رو سرزنش می کنم. گاهی شده میرم کتابفروشی و می بینم یه کتابی به نظرم گرونه...نمی خرمش اما بعد از یه مدت مثلا می رم یه کاری می کنم و پولی خرج می کنم که نه چیزی عایدم میشه و نه... فقط وقتی هدر میره. اون وقت می گم خب چرا اون کتاب رو نخریدم؟
کتاب گرونه و وقت هم کم اما اینها بهانه ست. حتی اگه کتاب گرون باشه میشه رفت عضو یه کتابخونه شد. وقت هم زیاده. همون وقتی ما به بدترین نحو ممکن هدرش می دیم. هفته ای یه کتاب کسی رو نمی کشه باور کنین دوستان!

مرسی محمد رضا جان
فقط کاش برامون بگی که به نظرت غیر از این بهانه ها، مطالعه نکردن هامون چه دلیلی می تونه داشته باشه؟

محمدرضا جمعه 19 شهریور 1389 ساعت 01:19 http://mamrizzio3.blogspot.com/

ترس از روبرو شدن با مسائل و مباحث نو
ترس از نفهمیدن مطالب
ترس از دست دادن پیش زمینه ها و عقاید قدیمی
ترس از بی باوری و برباد رفتن باورها
ترس از فکر کردن و تلاش برای فهم مطلب
ترس از افتادن به وادی مطالعه و مطالعه
و خیلی ترس های دیگر که در قالب کمبود پول و وقت پنهانش می کنیم

lمرمر شنبه 20 شهریور 1389 ساعت 17:43

سلام حسین جان مرسی از این موضوعی که مطرح کردی. راستش با نظرات محمدرضا تقریبا موافقم اما فکر میکنم اصل قضیه اینه که ملت ما بیشتر ملت شنیداریه تا خواندنی.
یادمه کلاس داستان میرفتم این رو اصلا دلیل عدم ارتقای رمان نویسی در ایران میدونستن که مردم ما بیشتر اهل شنیدن هستن. این هم فکر کنم بر میگرده به پیشنیه تاریخی مون. قصه ها و داستانها و افسانه ها و نقالی ها و.. همه اینها باعث شد که ملت ما ملتی بشن که از خواندن فراری باشند.
خب شما فکر کن در طول تاریخ چند بار کتابها و کتابخانه های ایران توسط مهاجامان از بنی رفت؟ همین باعث شد مردم به گفتار و نقالی بیشتر روی بیارن و همین باعث شد پتانسیل خوانششون کم بشه.
به اضافه اینکه در کشور ما در هیچ دوره ای به شما اموزش کتابخوانی نمیدن. چقدر در مدرسه به ما یاد میدادن که کتاب بخونیم؟ الان تازگیها شهرداری تهران داره کارهای قشنگی میکنه که اه دقت کنی دائم بیلبورد میزنه که کتاب بخونیم و توی مترو و اتوبوس کتاب میذاره و خشوبختانه نسبت به اوایل کتابهای الان بهتره اما خب وقتی دیکتاتوری هم هست و ترس از بالا رفتن آگاهی مردم نهادهای دولتی و اموزشی علاقه ای به بالا بردن سطح آگاهی و آموزش مطالعه در مردم ندارند.

مرمر شنبه 20 شهریور 1389 ساعت 17:46

اینجا کتاب خیلی گرونتر از ایرانه اما تو شهر استکهلم بیشتر مردم وقتی حتی یک دقیقه از این استگاه به اون استگاه میرن و وقت دارن کتابشون رو باز میکنن و یک صفحه میخونن.. چون بهشون یاد دادن. از بچگی بهشون گفتن اگر میخواید موفق باشید پیشرفت کنید و ... باید بخونید. اما اینجا....
بابای من توی بحثهای فیس بوکیش دو سه بار به بعضی از این جوانهای جو گیر هیجان زده تازه سیاسی شده گفت یشتر مطالعه کنید اقا هر چی از دهنشون در اومد گفتن که فکر میکنی با سوادی؟ چرا فکر میکنی ما سواد نداریم! چرا میگی مطالعه کن؟
یعنی جوان 24 ساله ما از این که بهش بگن بیشتر بخون ناراحت میشه..

اینها همه از اموزش و پرورش نشات میگیره هم در خانواده ها هم در مدارس و دانشگاهها.

مرمر شنبه 20 شهریور 1389 ساعت 17:48

من خودم با اینکه همیشه امکانات کتاب خوانی داشتم اما مثل بیشتر مردم به شنیدن بیشتر توجه نشون میدادم و ترجیح میدادم یک کتاب برام گفته بشه یا یک تئوری و نظریه رو به جای اینکه خودم بخونم بشنوم...متاسفانه... ولی خب گفتم این به عادات ایرانیها برمیگرده که ملت شنیدنی هستن!

ققنوس خیس شنبه 20 شهریور 1389 ساعت 23:04

بر می گردم

نفیسه یکشنبه 21 شهریور 1389 ساعت 09:39

با بخشهایی از حرفهای مرمر و البته محمدرضا موافقم. ما هیچ وقت یاد نگرفتیم که باید کتاب خوند و البته توی مدرسه ها هم بهمون یاد نمیدادند که کتابخونی به جز کتابهای مدرسه لازمه. تازه به قول مرمر به یکی میگی گتاب بخون بهش بر هم میخوره.
ما باید یاد بگیریم که کتاب و دانش نوشتاری اصل و لازمه زندگیه و نه شنیده ها...
باید بخواهیم که سطح مطالعه رو ببریم بالا اما خوب تلاش نمی کنیم...

پوران کاوه یکشنبه 21 شهریور 1389 ساعت 13:15 http://pooran20.blogfa.com

سلام
موضوع ارزشمندی را عنوان کرده ای ء بنظر من اشکال اصلی اینه که فرهنگ کتاب خوانی باید از سنین کودکی و در محیط خانواده شکل بگیرد و ادامه پیدا کند که متآسفانه بیشتر به لباس گران و براند های مختلف را ازهمان سنین در ذهن فرزندان پرورش می دهند و یا خرید آخرین مدل ماشین .. موبایل .. و هر تکنولوژی به بازار رسیده را و این چشم و هم چشمی ها در بیشتر خانواده های مرفه که مشکل اقتصادی ندارند و راحت تر می توانند این موضوع را در خانه به جریان بیندازند دیده می شود
ای کاش روزی برسد که هر کس علیرغم نداشتن فرهنگ کتابخوانی در خانواده ..خودش به این مهم برسد که کتاب بهترین دوست ء بهترین راهنما ء بهترین همدم و بهترین آموزگار هر انسان است .

میله بدون پرچم یکشنبه 21 شهریور 1389 ساعت 13:45

سلام سعی می کنم کوتاه بگم!
1- چون احساس نیاز نمی کنیم: زندگی بدون مطالعه و بدون مشکل داره می ره جلو...فلان آدم پولدار و فلان آدم موفق به زعم خودمان! از راه مطالعه مگه موفق شده؟ این جا مطالعه در ذیل دلایل فرعی هیچ نوع موفقیتی جایی نداره!
2- ما تنبلیم و سختی ابتدایی مطالعه را تحمل نداریم.
3- وقت برای ما طلا است ولی همین طلا را تبدیل می کنیم به خلا ! با عرض معذرت.
نکته شخصی : برای داشتن کتاب در بچگی حسرت نخورده اند! من حسرت های بچگی ام یادم نمی ره! همه کتاب های تن تن داشتند و من نداشتم آنها با هم معاوضه می کردند ولی من چیزی برای معاوضه نداشتم! من کلی تلاش کردم تا یک کتاب داشته باشم و بتونم وارد بازار معاوضه بشم آن قدر بستنی و نوشابه نخوردم که هیچوقت عادت بستنی و نوشابه خوردن پیدا نکردم الان هم بلد نیستم!

لادن یکشنبه 21 شهریور 1389 ساعت 15:06

به نظرم باید به کتاب خوندن عادت کرد
عادتی که از دوران بچگی باید توی آدم شکل بگیره
وگرنه در حد همون کتابای درسی و گرفتن نمره باقی می مونه

محمدرضا یکشنبه 21 شهریور 1389 ساعت 21:45 http://mamrizzio3.blogspot.com/

با خوندن کامنت میله ی بدون پرچم یاد کودکیم افتادم و علاقه ی شدید به داشتن کتاب و البته...

نوشینه یکشنبه 21 شهریور 1389 ساعت 21:56

سلام زمانی بود که خیلی کتاب می خواندم الان هم در هر فرصتی کتاب دستم می گیرم اما قبول کن که ارتباطات دو جانبه اینترنتی بسیار جذابتر هستند .
در ضمن چقدر در رشد فرهنگ کتابخوانی تلاش می شو د آیا دیدهای نویسنده ای را در تلویزیون معرفی کنند یا کتابهای خوب را ؟
نمایشگاه کتاب هم که در بدترین جای ممکن برگزار می شود . فرهنگ جامعه ما در حال تغییر به بدترین شرایط ممکن است . وقتی بحث مهم جامعه صیغه و ازدواج مجدد است

ندا یکشنبه 21 شهریور 1389 ساعت 23:00

بحث ِ ضروری و ریشه ای یی هست این بحثی که شما باز کردین. "محمدرضا"، یک سری از این دلالیل رو که بیشتر فردی بودن، خیلی موجز و منظم گفت. دوستان ِ دیگه هم به بحث ِ فرهنگی اشاره کردن که همه گی درسته. خیلی ایده آلیستی است اگه از فرد، بدون ِ زمینه ی فرهنگی ( و با اغماض، خانواده گی) انتظار غلبه بر عادات ِ قرن ها رو داشت؛ اما، در روزگار ِ ما که روزگار ِ فردیت است و ارتباطات و البته دانش به سهولت در اختیار قرار دارند، توقع ِ نا به جایی نیست... به هر حال به نظر ِ شخص ِ خودم(!)، بحث ِ فرهنگی ِ عمیق تری برایِ حل ِاین معضل لازمه... هرکدوم ِ ما باید مثل ِ هوا، موضوع ِ کتابخوانی رو توی ِ خانواده هامون و با فرزندانمون مشترک کنیم...
سپاس از گشایش ِ چنین مباحثی حسین ِ گرامی

عباس یکشنبه 21 شهریور 1389 ساعت 23:02 http://panjereeirubemah.blogfa.com

حسین جان درد ما و علت کتاب نخواندن یا کم خواندن ما به این برمیگرده( بخشی اش حداقل) ، که ما هنوز باور نکردیم که آگاهی کلید رهایی ست. آگاهی درمان دردهای ماست. هنوز قبول نداریم که دانش مان کم است. هنوز فکر می کنیم همین که بزرگان ادب داشتیم و دانشمندان کهن، برای امروز ما کافیست. اصولا بیشتر دنبال چیزی هستیم که بهش بنازیم و امروز به گذشته ای کم و بیش معلوم و کم و بیش مبهم می نازیم!! پس چه نیاز به خواندن و مطالعه.
برعکس خیلی ها من اصلا فکر نمیکنم کتاب گران باشه. سینما گران باشه. اتفاقا ارزان هم هست. اگر بخشی از مردم توان خرید ندارند به قیمت محصولات فرهنگی ارتباطی ندارد. به توزیع نابرابر امکانات برمیگرده که جای بحثش در حوزه ی مباحث اقتصادی ست. وقت هم زیاد داریم. مدیریت زمان کم داریم.
البته یک چیز هم هست و آن سانسور گسترده و نفس گیری ست که بر نشر ما حاکم است و این اعتماد را در مخاطب از بین برده. اما هنوز میتوان کتاب و مجله ی خوب پیدا کرد.
در مجموع پی نبردن به اهمیت مطالعه و آثار منحصر بفرد آن، بزرگترین مانع مطالعه در کشور ماست.
روح محافظه کاری حاکم در ساختار فکری خیلی از ما که می ترسیم ساختارهای فکری مون بهم بریزه هم دلیل عمده ای ست.
شرمنده گی داره! ولی خیلی از ما هنوز درگیر این هستیم که بدانیم علم بهتر است یا ثروت!!؟؟ تا بعد تصمیم بگیریم که اگر علم بهتر شد، کتاب بخوانیم.
و شوربختانه تا ما تصمیم بگیریم کدام بهتر است، هم علم را بردند و هم ثروت را و ما هم علم را باختیم و هم دانش را.

ارغوان دوشنبه 22 شهریور 1389 ساعت 11:47

برای کتابخوانی نه تنها در مملکت ما فرهنگ سازی نشده بلکه برای نخطئه ی افراد استفاده شده. خر خون!! معادل کرم کتابه!! فقط همین رو داشت
باش. هر وقت توی تلویزیون می خوان یه آدم گیج ومنگ رو نشون بدن یه عینک به چشمش می ذارن و یه کتاب به دستش می دن...

ققنوس خیس دوشنبه 22 شهریور 1389 ساعت 13:14

راستش کتابایی که من می خوام خیلی خارج از تواناییهای خود واسه خریدن نیستن ...
وقت هم که صادقانه اعتراف میکنم همیشه تو طول روز وقت اضافه می یارم واسه کارام !! برعکس بقیه ی آدما که همییشه می نالن از اینکه وقت ندارن !
به قول سارتر هر چقدر از وقتت بهتر استفاده کنی وقت بیشتر می شه !!!
اینا رو گفتم ... این رو هم بگم که کتاب هم یکی از علاقه های منه !
...
دلیل اصلی کم کتاب خوندن ما به نظرم بی تفاوتی ما در این سالها بوده ! و این که لذت کتاب خوندن رو به دلایل بسیار (سانسور ... عدم تبلیغات مناسب و ...) درک نمی کنیم یا کمتر درک می کنیم

فریبا دوشنبه 22 شهریور 1389 ساعت 14:41

به نظر من ریشه ی مشکل، بیشتر در خانواده هاست، وقتی کتاب خوندن جزیی از زندگی روزانه و سبک زندگی پدر و مادرها باشه خود به خود این به صورت عادت در بچه ها درمیاد. متاسفانه ما ایرانی ها عادتهای غلط زیادی داریم از عادتهای غذایی گرفته تا فرهتگ رانندگی و شهرنشینی و مسایل مذهبی و تربیت فرزند و ... که همه ی اینها در کودکان ما نهادینه می شه و وقتی بزرگ می شن دقیقا شبیه پدر و مادرشون و یا بهتر بگم یکی از خود ما می شن
کتاب خوندن یک نوع فرهنگ هست و ربطی به هیچ مساله ی جانبی و سیاسی و اقتصادی و غیره نداره... عادت نکردیم و احساس نیاز هم هیچ وقت نمی کنیم

سلام آقا !
من، منِ غیر واقعی ایکی از پسرعموهای من واقعی ام که از وبلاگ ایشان با نظرات و وبلاگ شما به مهمانی ناخوانده کشیده شدم!
نوشته هایت به دل نشست و بدم نیامد با اجازه شما با چند کلام در سفره ی وبلاگتون که بوی سفره ی هفت سین و تازگی و به عبارتی جوانی می دهد خود را جا کنم!
نخست درمورد کتاب خوانی و نخوانی ما ایرانی ها! بهتر از من می دانید که نشست فرهنگ بر وجود فرد زمان بر است، از دوره ی پیشین یادم مانده که آقای هویدا نخست وزیز مملکت سعدی و حافظ و مولا نا در تلویزیون آن زمان تعریف می فرمود که به دندان پزشک گفته زود تر کارم را تمام کن تا به سریال مراد برقی برسم؛ وقتی سریال شروع می شد خیابان های تهران کورسو می شد ند و در عوض خانه ها رو شنایی می گرفت، مراد بخارون مبتذل ترین کلامی بود که یکی از مردهای به اصطلاح نُنُر این سریال از آقای مراد برقی می خواست که پشتش را به خاراند! و این مراد بخارون شده بود ورد زبون و فرهنگ روز مره عامه!
یک روز با آقای اردلان عطار پور نویسنده و طنز پرداز « برادر ارد عطار پور مستند ساز فیلم سینمایی» بر سر فروش نرفتن کتاب در ایران صحبت می کردیم! ایشان جا نیفتادن و در فرهنگ نبودن عادت کتاب خوانی را مبتلا به همه ایرانی ها می دانست، و به عنوان مزاح گفتند: « آقای بیژنی من از خودم نمی گم ، چون جوابش برام معلومه ! شما از فروردین پارسال تا حال چند تا کتاب خریدین ؟« من که بیاد روزهای سال چهارم ابتدایی ام افتادم که پول تو جیبی جمع شده از نرفتن به سینما را صرف خرید کتاب مصور کنت مونت کریسو و رو پونزول کردم تا مزه ی داشتن کتاب مصور را که اولین بار در کتاب فروشی مسیر مدرسه می دیدم بچشم ـ به خنده افتادم و گفتم متأسفانه خیلی کم و آن کمش هم معمولاً از کتاهای مرجع است! و کتا ب هایی که ما نگران فروشش بودیم از این دست کتا ب ها نبود!
وبعدها که بزرگتر شدیم و با داشتن زن و بجه جای خالی کتاب را سریال مراد برقی پر کرد! و این در حالی بود که من با واسطه در همان سنین کودکی تابستانها به کتاب دست رسی داشتم و خوب می خواندم ، حتی از نوع کتاب هایی که خیلی بلند تر از قد شناسنامه ام بود!
و اما در مورد جناب شاملو ، دست اندر کاری فریادش بلند شد :« شما نویسندگان و شعرا ادعای آزادگی می نمایید، شما ها همان هایی هستید که در طول تاریخ مداحی شاهان کردید....».
درد جناب ایشان از این بود که فرموده بودند چرا شما سکوت پیشه کردید و برای این زمان شعر نمی سرایید؟
در جواب شنیدند ، که ما بر سلطه هستیم نا با سلطه؟ و من فردای آن روز با دوستان آموزشی ام در این که این گفته از چه کسی می تونه باشه بالأتفاق به این نتیجه رسیدیم ـ این گفته بوی گفته های شاملو می دهد!
هنوز مطلع نشدم براستی گفته، گفته چه کسی است ، گفته ی شاملوست یا خیر ؟ ولی مهم این ببود که همه بالأتفاق به نتیجه واحدی رسیده بودیم!
با احترام به شما و مخاطبین فرهیخته شما !

حسین سه‌شنبه 23 شهریور 1389 ساعت 11:57

بی نهایت سپاس گذارم از هم راهی ِ سبز ِ همه ی دوست های نازنین ام که نظر های جالب و اندیشمندانه ای ارائه نمودند... تلاش می کنم نظرات شما رو دسته بندی کنم و این بحث ِ ضروری رو بیشتر گسترش اش بدیم...
اما یه تجربه ی شخصی: ۸ ساله بودم و کلاس دوم ابتدایی،یه حساسیت پوستی گرفته بودم و حدود دو سه هفته ای نباید مدرسه می رفتم. پدرم واسه اینکه حوصله ام سر نره، رفته بود و یکسری کتاب برام خریده بود که بخونم؛ من فقط 8 سالم بود اما یکی از اون کتاب ها " آوای وحش" جک لندن بود و دیگری "بی خانمان" هکتور مالو به همراه چندکتاب دیگه ( فکر کنم قصه های خوب برای بچه های خوب هم بود)... خلاصه از آوای وحش هیچی نفهمیدم اما از بی خانمان یه چیزایی سر در آوردم... و اون موقع بود که لذتی عمیق رو درک کردم از ورق زدن کتاب و نگاه به حروف سربی... و این جوری کتاب یکی از علاقمندی های من شد... پس باید بگم چه خوب شد که حساسیت پوستی گرفتم تو اون زمان و البته باید که سپاسگذار باشم از پدرم


مرسی از همه تون...

دست خیال سه‌شنبه 23 شهریور 1389 ساعت 15:47 http://dastekhial4.blogsky.com

سلام حسین عزیز
هر کدام از دوستان به برخی دلایل اشاره کردند.
به نظر من اول آنکه احساس نیاز به مطالعه و افزایش آگاهی نداریم.بعد آنکه بیشتر دنبال مساله ای هستیم که اثرش را سریع ببینیم.مثلا پیتزا که میخوریم تاثیر مثبتش و لذت غذای خوب خوردن را همان موقع حس می کنیم.یا وقتی دور هم جمع هستیم لذت و نتیجه با دوستان بودن را همان موقع حس می کنیم.اما وقتی مطالعه می کنیم نتیجه کار را همان موقع نمی فهمیم.زمان می گذرد و به مطالعاتمان اضافه می شود و این افزایش مطالعات اثر غیرمستقیمش را می گذارد اما متوجهش نمی شویم.هم از این رو شاید برای مطالعه چندان ارزشی قائل نیستیم.حال تنبلی و بی انگیزگی و هزینه و ... بماند.

محمدرضا سه‌شنبه 23 شهریور 1389 ساعت 18:44 http://www.bonbastebaz.blogfa.com

سلام
فکر نمیکنم باید انتظار داشته باشیم از همه که مطالعه کنند
دلایلی که برای عدم مطالعه عنوان میکنند بیشتر بهانه ست و مورد اصلی من فکر میکنم نداشتن علاقه، سئوال و کنجکاوی باشه و قانع بودن به جوابهای آماده و دم دستی

فکر نمیکنم باید توقع مطالعه از مردم داشت. باید کلیت جامعه متوجه اهمیت دانستن و حتی به عنوان روشی برای گذران وقت بشه.

فرزانه چهارشنبه 24 شهریور 1389 ساعت 17:21 http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
نداشتن وقت و پول حتی بهانه های خوبی هم نیستند
به نظرم یک علت مهمش این است که از خواندن کتاب لذت نمی بریم
آدم کاری را که ازش لذت ببره زیر سنگ هم شده انجام می دهد و این لذتییست که باید آدم بچشد تا باز دنبالش برود خودتان از تجربه کودکی و لذت از کتاب نوشته اید کلید کار همانجاست ! یعنی آدم باید از بچگی لذت کتاب خواندن را بفهمد در این صورت به هر شکل از هر فرصت و امکانی برای خواندن استفاده خواهد کرد
یک علت دیگر را با میله بدون پرچم موافقم
این که به خواندن احساس نیاز نمی کنیم یعنی اینجا اصلاً بیشتر خواندن و دانستن و فهمیدن زیاد بکار کسی نمی آید همیشه کسان دیگری بجای ما فکر می کنند و برای ما تصمیم می گیرند و همین است که بقول مرمر می شویم ملت شنیدنی !

فرزانه چهارشنبه 24 شهریور 1389 ساعت 17:28 http://www.elhrad.blogsky.com

اضافه می کنم که بیشتر از آموزش و پرورش و نظام آموزشی و ... خانواده موثر است برای شکل گرفتن عادت مطالعه

یکبار چند تا کتاب برای بچه 4 ساله همکارم بردم گفت اینا رو نگه می دارم بعدها بهش میدم الان پاره شون می کند !!!!
گفتم بچه من از یک سالگی کتاب دستش بوده تا حالا هم پاره نکرده چون باهاش نشستم و ورق زدم یاد گرفته که کتاب را می خوانند. گفت ای بابا کی حوصله داره ؟!

درخت ابدی چهارشنبه 24 شهریور 1389 ساعت 19:10 http://eternaltree.persianblog.ir

سلام.
کتاب خوندن تو جامعه ی ما- به دلایل گوناگون- ارزش محسوب نمی شه.
راه های بهتری واسه سرگرمی هست که نیاز چندانی به فسفر سوزوندن نداره. ارتقای شغلی و اجتماعی هم که داریم می بینیم ربطی به مطالعه نداره. همین ها رو که کنار هم و البته تنبلی بذاریم چقدر انگیزه می مونه برا این کار؟
اتفاقا دلیل گرون بودن کتاب نشون می ده که خرج کردن واسه کتاب پول حروم کردن فرض می شه.

بانوی مرداد ۴۸ چهارشنبه 24 شهریور 1389 ساعت 23:50 http://saburaneh.blogfa.com/

سئوال سختیه .
به نظر من اولین دلیل برمیگرده به تربیت خانوادگی و فرهنگ .ما فرزندانمونو برای کتاب خوندن پرورش نمیدیم همونطور که پدرها و مادرهامون اینکار رو نکردن .
۲-کتابخوانی احتیاج به تبلیغات داره .تا حالا دیدی صدا و سیما در مورد یه کتاب تبلیغ کنه تا دلت بخواد چیپس و پفک و بقیه چیزها !
۳- نبود کتابهای خوب و موضوعات دلچسب یکی از عوامل دیگر نبود علاقه است .
۴- سهل انگاری و سطحی نگری در زندگی ما جزء اصول شده .و مطالعه با این ویژگیها سازگار نیست .
۵- برای کتاب خوندن باید صاحب اندیشه باشی و رای .باید مستقل بیندیشی .باید بتوانی فکر کنی و فکر کردن برای ما سخت دشوار است .
شاید دلایل مهمتری برای این قضیه باشه فکر میکنم و دوباره برمیگردم و مینویسم .
موفق باشی .

نامیرا پنج‌شنبه 25 شهریور 1389 ساعت 01:29

الان هم هرچی بخوایم بگیم چیزی جز توجیه نمی تونه باشه.سانسور و قیمت و مشکلات زندگی و...

یه استادی داشتم که همیشه مشغول خوندن یه کتاب جدید بود.ولی همیشه هم می گفت که اول راهه...واقعا با مقایسه با همچین آدمی من نمی تونستم بگم که کجای راهم.اصلا تو راه هستم یا نه؟منی که یکی از علاقه هام خوندنه کتابه.

برزین جمعه 26 شهریور 1389 ساعت 01:02 http://naiestan.blogsky.com

سلام بر شما دوست عزیز

البته دیر به بحث رسیدم اما بحث اساسی و جالبی است . کتاب نخوانی ما چند وجه دارد که باید آن را تحلیلی بررسی کرد :

1: وجه روانشناسانه : نیاز به آگاهی را در خود احساس نمی کنیم . تفکر جبرگرایی و قسمت گرایی ریشه تاریخی در فرهنگ ما دارد . هر چه پیش آید خواست خداست و وظیفه ما قبول کردن آن است . کنجکاو نیستیم . چرا اروپا وقتی خدا را از حاکمیت سیاسی و فرهنگی خود کنار گذاشت رنسانس را پدید آورد ؟

2 : وجه جامعه شناختی : حتما می دانید که جامعه بر اساس دو عنصر "هنجار" و "ارزش" رفتار مردم را شکل می دهد . کتابخوانی در کجای این دو عنصر قرار گرفته است ؟ جامعه برای نوع لباس و پوشش افراد به راحتی واکنش نشان می دهد اما برای کتابخوانی ؟

3 : وجه سیاسی : چیزی نگویم بهتر است . سیاست تخدیر ذهن ها داستانی قدیمی و طولانی است در این سرزمین
موفق باشید

دمادم جمعه 26 شهریور 1389 ساعت 01:44 http://www.damadamm.wordpress.com

شاید مردم ما به فرهنگ شنیداری عادت کرده اند. از اول دوست دارند چیزی را بشنوند تا ببینند و بخوانند تا به آن عادت کنند تاریخ ما تاریخ شفاهی است چون تاریخ رسمی سرشار از دروغ بوده و عادت کردن به اخلاق پدرسالارانه یا همان دیکتاتور منشانه در طول تاریخ از ما مردمی مطیع و حرف شنو پدید آورده تا اهل کند و کاو و پرسش تا برویم و بجوییم پاسخ سوالی را که نمی دانیم . این شاید از دیدگاه تاریخ فرهنگ درست باشد اما در تک تک افراد چه؟ به نظر می رسد در خانواده و از کودکی چیزی به نام مطالعه در رفتارهای ولدین نبوده تا فرزندان به آن عادت کنند و فرزندان یا همان بزرگترهای نسل جدید علاقه ای به تغییر در ساختمان فکری خود ندارند. نه ما کتاب نمی خوانیم و سرانه ی مطالع در کشور ما بسیار پایین است . تحلیل ها اغلب ناشی از شنیده ها یا خیلی که باشد بر اساس وبگردی ها و جستجو در اینترنت است و به قول غربی ها این خیلی بد است. کورسوی امیدی به آینده نمی ماند.

مهدی نادری نژاد شنبه 27 شهریور 1389 ساعت 11:42 http://www.mehre8000.blogfa.com

با سلام
مکتوبتان را خواندم.
همان بحث قدیمی ولی مهم .
درسته... اما به نظرت چرا؟ چرا مطالعه نمی کنیم؟ چرا کتاب نمی خونیم؟

- آخه خیلی درگیریم... وقت آزاد نداریم که واسه مطالعه کنار بذاریم.
وقا آزادمان همه چیز هست جز کتاب

مردم تا زمانی که بچه هاشون دبستانی هستن اون هم فقط برای اینکه خوندن رو بهتر یاد بگیرن براشون کتاب می خرن. بعد که خر بچه شون از پل گذشت دیگه بی خیال کتاب و مطالعه می شن. این طوری چون لذت از مطالعه توی ذهن بچه ها نهادینه نشده و فقط به این فکر بودن که خوندن رو بهتر یاد بگیرن بعد از سن دبستان دیگه بی خیال کتاب و کتابخوانی میشن.
البته این فقط یه بخش ماجراست. اصولا چون داشتن مردمی بدون قوه تخیل و تحلیل به نفع بعضی هاست اصلا فعالیتی برای تشویق مردم به خوندن کتاب انجام نمی شه.

فـــریـــــــا سه‌شنبه 30 شهریور 1389 ساعت 13:55 http://secret49.persianblog.ir/

سلام حسین جان
همه حرفاتون متینه گلم
انشالله بتوینم از وقتمون به درستی استفاده کنیم

صدای مهرنوش
صدای ماندگار
صدایی پر از مهربونی
منکه عاشق صداشم
واسه همینم انلودش کردم
پیشنهاد میکنم حتما لینک رو دانلود کنید
امیدوارم لذت ببرید
حتما بیا

کف دست یکشنبه 2 آبان 1389 ساعت 10:25 http://www.cafedast.blogfa.com/

میگن تقصیر پیرمردی به نام رادیوست که با اختلاف کمی بعد از صنعت چاپ به ایران عزیز رسید و نذاشت مردم به خوندن عادت کنن چون دیدن گوش کردن خیلی کار راحت تریه .میگن این فاصله توی کشورهای دشمن یه خورده بیشتر بوده .
البت گشادی بیش از حد هم نباید نادیده گرفته بشه .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد