کیمیای هم راهی

مرا تو بی سببی نیستی...

کیمیای هم راهی

مرا تو بی سببی نیستی...

به ارث می‌گذاریم...

استوای سرگیجه می‌شود

زمینِ تب‌کرده در سرخی سیال

با شمال و جنوبِ

بی‌جهت پیچیده

بر مدار بی‌سویِ خورشید

خاموشی

خاموشی

خورشیدِ خاموشی

تا شبی ناگهان

بیگ بنگ

زنگِ مرگ

منگِ منگ

به کیفرِ جان‌فرسایِ فردای بی شعر/ بی شبانه/ بی شاملو

فردای بی تولد/ بی فروغ

...

یکی از شب‌های پر سوز ِ زمستانِ نود و دو


نظرات 4 + ارسال نظر
سولماز جمعه 16 اسفند 1392 ساعت 02:36

فردای بی شاملو
بی تولد
بی فروغ

عالی بود حسین جان
استوای سرگیجه و زمین تب کرده و شمال و جنوب بی جهت پیچیده، معرکه است

سولماز جمعه 16 اسفند 1392 ساعت 02:46

دوباره منم!!!
سر زدم و در واقع مطالبتو تورق کردم، همون طور که انتظار می رفت دقیقا خود خودتی. یعنی شخصیت نویسنده در نوشتار کاملا منعکسه!!!
به هر حال خوشحالم که اینجایی.

sobhi یکشنبه 3 فروردین 1393 ساعت 01:22 http://tanhayetanha1366.blogfa.com

سلام.

عطرباران از اغما بازگشت.

sobhi یکشنبه 14 اردیبهشت 1393 ساعت 17:44 http://tanhayetanha1366.blogfa.com

مدتهای بسیاریست وبلاگم را مزین ننموده اید استاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد