یکی از دوستانم که از سر اتفاق فکر باز و روشنی دارد در بسیاری زمینهها... به شهر زادگاهاش نگاه ِ جانبدارانهی خاصی دارد... طرفدار تام و تمام مدیر عامل شرکت است، تنها به این دلیل که همشهری ِ اوست و راه اندیشه را می بندد بر همهی ضعفها و کاستیها... تصویر رییس فلان دانشگاه را در فیس بوک آپلود میکند با این ادعا که فرهیخته است و تنها دلیل موجود برای این ادعا همشهری بودن آقای رییس است با این دوست ِ ما...
تا آن جایی که فهمیدم "تعصب" سرچشمهی تباهیهاست در کنار تندروی و بیخردی... حالا چه فرقی دارد که دربارهی مذهب باشد یا دربارهی مثلن ناموس -واژهای به نهایت تهوع آور- یا دربارهی وطن... یا هر چیز دیگری... راستی چرا تعصب میورزیم؟
این دوستت احتمالا ترک نیست؟
نه اتفاقن... ترک نیست... ;-)
سلام
برای این که منفعت دارد
منفعت مادی هم نباشه معنوی که هست
الکی خوش بودن رو می گم
ها... این که بله... تا دلت بخاد... مخلص رفیق
بخاطر همین تعصب های عوامانه است که بعضی ها با وجود کاستی ها سفت چسبیدن سر جاشون.تعصب پروری خودش ابزاریه.