دور میریزم
همهی بحثهای سیاسی را
اگر من را
از تو دور میکند
...
سیاست ِ من
زین پس
سراسر
سُرایش ِ توست
سرود ِ ستایش ِ توست
در این راه
گاهی مستانه گام مینهم
به راهپیمایی ِ سکوت
در هزارتوی خیابانهای پر هیاهوی تنات
/
گاه بی عملانه مینشینم
به نظارهای اندیشناک
در امتداد ِ غمناک ِ تنهایی ِ نگاهات
...
کاش
تنها
برای همین یک بار هم که شده حتا
بازداشت میکرد
پلیس ِ ضد ِ شورش
برداشتهای شلوغ ِ سیاسی را
به هنگامهی خانش ِ این عاشقانهی آرام
...
شامگاه ِ پاییزی بیست و ششام مهر نود
چه خوب بود
بازگشت پر شکوه همراه با این شعر ستودنی را گرامی میداریم. مانا باشی دوست ناب من!
سلام بر حسین
لعنت بر یزید
آب زنید راه را...
سلام
بازیابی کیمیای همراهی مبارک است ...
اما ستایش و حتی این تبریک هم امری سیاسی است
مخلصیم رفیق...
خوش اومدی رفیق
عقلی اگر در کار باشد..
قرمز و ابی را که در امیختی ...
بنفشه را می سازی ..
.فلب عاشق را در عمق نقاشی می کنی ..
دل تنگ اگر شدی ....
تنها با زبان بنفش نمی گویی..
در دل سرخت می نگاری ..
سلام دوست
به وبلاگ های مورد علاقه ام اضافه شد.
برقرار باشید.