کیمیای هم راهی

مرا تو بی سببی نیستی...

کیمیای هم راهی

مرا تو بی سببی نیستی...

چگونه از عقاید احمقانه بپرهیزیم؟

برتراند آرتورویلیام راسل /۱۹۷۰-۱۸۷۲ / :  

برای پرهیز از انواع عقاید احمقانه ای که نوع بشر مستعد آن است، نیازی به نبوغ فوق بشری نیست. چند قاعده ساده شما را اگر نه از همه خطاها، دست کم از خطاهای ابلهانه بازمیدارد. 

  

اگر موضوع چیزی است که با مشاهده روشن میشود، مشاهده را شخصاً انجام دهید. ارسطو میتوانست از این باور اشتباه که خانمها دندانهای کمتری از آقایان دارند با یک روش ساده پرهیز کند: از خانمش بخواهد که دهانش را باز کند تا دندانهایش را بشمارد. او این کار را نکرد چون فکر میکرد میداند. تصور کردن این که چیزی را میدانید در حالی که در حقیقت آن را نمیدانید، خطای مهلکی است که همه ی ما مستعد آن هستیم. من باور دارم که خارپشتها سوسکهای سیاه را میخورند، چون به من این طور گفته اند؛ اما اگر قرار باشد کتابی درباره عادات خارپشتها بنویسم، تا زمانی که نبینم یک خارپشت از این غذای اشتهاکورکن لذت میبرد، مرتکب چنین اظهار نظری نمیشوم. درهرحال، ارسطو کمتر از من محتاط بود. نویسندگان باستان و قرون وسطا اطلاعات جامعی درباره تکشاخها و سمندرها داشتند. با وجود آن که هیچکدامشان حتا یک مورد از آنها را هم ندیده بودند، یک نفر هم احساس نکرد لازم است از ادعاهای جزمی درباره آنها دست بردارد. اغلب موضوعات از این ساده تر به بوته ی آزمایش درمیآیند. اگر مثل اکثر مردم شما ایمان راسخ پرشوری نسبت به برخی مسائل دارید، روشهایی وجود دارد که میتواند شما را از تعصب خودتان باخبر کند. اگر عقیده مخالف، شما را عصبانی میکند، نشانه آن است که شما ناخودآگاه میدانید که دلیل مناسبی برای آنچه فکر میکنید، ندارید. اگر کسی مدعی باشد که دو بعلاوه دو میشود پنج، یا این که ایسلند در خط استوا قرار دارد، شما به جای عصبانی شدن، احساس دلسوزی میکنید، مگر آن که اطلاعات حساب و جغرافی شما آن قدر کم باشد که این حرفها در افکار شما تزلزل ایجاد کند. اغلب بحثهای بسیار تند آنهایی هستند که طرفین درباره موضوع مورد بحث دلایل کافی ندارند. شکنجه در الاهیات به کار میرود، نه در ریاضیات؛ زیرا ریاضیات با علم سر و کار دارد، اما در الاهیات تنها عقیده وجود دارد. بنابراین هنگامی که پی میبرید از تفاوت آرا عصبانی هستید، مراقب باشید؛ احتمالاً با بررسی بیشتر درخواهید یافت که برای باورتان دلایل تضمین کننده ای ندارید.


برای کسانی که قدرت تخیل ذهنی قوی دارند، روش خوبی است که مباحثه ای را با شخصی که دیدگاه متفاوتی دارد در ذهن خود تصور کنند. این روش در مقایسه با گفتگوی رودررو یک فایده و تنها یک فایده دارد و آن این که در معرض همان محدودیتهای زمانی و مکانی قرار ندارد. مهاتما گاندی راه آهن و کشتیهای بخار و ماشین آلات را محکوم میکرد، او دوست میداشت که تمام آثار انقلاب صنعتی را خنثا کند. شما ممکن است هرگز این شانس را نداشته باشید که با شخصی دارای چنین عقایدی روبرو شوید، زیرا در کشورهای غربی اغلب مردم با دستاوردهای فن آوریهای جدید موافقند. اما اگر شما میخواهید مطمئن شوید که در موافقت با چنین باور رایجی بر حق هستید، روش مناسب برای امتحان کردن این است که مباحثه ای خیالی را تصور کنید و در نظر بگیرید که اگر گاندی حضور میداشت چه دلایلی را برای نقض نظر دیگران ارائه میداد. من گاهی بر اثر این گونه گفتگوهای خیالی واقعاً نظرم عوض شده است؛ به جز این، بارها دریافتم که با پی بردن به امکان عقلانی بودن مخالفان فرضی، تعصبات و غرورم رو به کاستی میگذارد. نسبت به عقایدی که خودستایی شما را ارضاء میکند، محتاط باشید. از هر ده نفر، نه نفر چه مرد و چه زن قویاً معتقدند که جنسیتشان برتری ویژه ای دارد. دلایل زیادی هم برای هر دو طرف وجود دارد. اگر شما مرد باشید میتوانید نشان دهید که اغلب شعرا و بزرگان علم مرد هستند؛ اگر زن باشید میتوانید پاسخ دهید که اکثر جنایتها هم کار مردان است. این پرسش اساساً حل شدنی نیست، اما خودستایی این واقعیت را از دید بسیاری از مردم پنهان میکند. همه ما، اهل هر جا که باشیم، متقاعد شده ایم که ملت ما برتر از سایر ملتهاست. ما با وجود دانستن این که هر ملتی محاسن و معایب خاص خودش را دارد، معیارهای ارزشیمان را به گونه ای تعریف میکنیم که ثابت کنیم ارزشهایمان مهمترین ارزشهای ممکن هستند و معایبمان تقریباً ناچیزند. دراینجا دوباره انسان معقول میپذیرد که با سوآلی روبروست که ظاهراً جواب درستی برای آن وجود ندارد. دشوارتر از آن، این است که بخواهیم مراقب خودستایی بشر به واسطه بشر بودنش باشیم، زیرا ما نمیتوانیم با ذهن غیربشری مباحثه کنیم. تنها راهی که من برای برخورد با این نوع خودبینی بشر سراغ دارم، این است که به خاطر داشته باشیم بشر جزء ناچیزی از حیات سیاره کوچکی در گوشه کوچکی از این جهان است و همانطور که میدانیم در دیگر بخشهای کیهان هم ممکن است موجوداتی باشند که نسبت بزرگیشان به ما مثل نسبت بزرگی ما به یک ستاره دریایی است. یک راه مناسب برای این که خودتان را از انواع خاصی از جزمیت خلاص کنید، این است که از عقاید مخالفی که دوستان پیرامونتان دارند آگاه شوید. وقتی که جوان بودم سالهای زیادی را دور از کشورم در فرانسه، آلمان، ایتالیا و ایالات متحده به سر بردم. فکر میکنم این قضیه در کاستن از شدت تعصبات تنگ نظرانه ام بسیار مؤثر بوده است. اگر شما نمیتوانید مسافرت کنید، به دنبال کسانی بگردید که دیدگاههایی مخالف شما دارند. روزنامه های احزاب مخالف را بخوانید. اگر آن افراد و روزنامه ها به نظرتان دیوانه، فاسد و بدکار میآیند، به یاد داشته باشید که شما هم از نظر آنها همینطور به نظر میرسید. با این وضع هر دو طرف ممکن است بر حق باشید، اما هر دو نمیتوانید بر خطا باشند. این طرز فکر زاینده نوعی احتیاط است.

نظرات 24 + ارسال نظر
آیسودا یکشنبه 12 اردیبهشت 1389 ساعت 22:18 http://www.ashkemah.blogdoon.com

ایرانی ها ملتی نژادپرست هستند. من تمدن چند هزار ساله ایران را انکار نمی کنم. اما این نمی تواند تنها دلیل برتری من نسبت به دیگر ملل باشد. این تعصب به خصوص در ایرانی های خارج کشور نمود می یابد. مثلا اگر دختری ایرانی با پسری عرب یا ترک ( از استانبول) یا سیاه پوست رفاقت کند چنان به ان پسر می تازند که انگار به ناموس آنها اهانت کرده است. شاید هم به نوعی حسادت خود را ابراز می کنند. انگار خود را در دوستی با آن دختر شایسته تر می دانند

مرمر یکشنبه 12 اردیبهشت 1389 ساعت 23:48

حسین جان سلام. انتخاب خوبی بود. اونم درست در بخحبوحه اینکه خداق شخص خودم قاطی دو تا مبحث مهم بودم که متاسفانه شاید بحث خوبی بود اما اصول بحث خوبی نداشت.

بسیار استفاده بردم.

امیر مهدی دوشنبه 13 اردیبهشت 1389 ساعت 02:16

سلام

مطلب جالبی بود.بعضی نکاتش برام تازگی داشت.امیدوارم از این دست مطالب مفید کاربردی بیشتر از شما ببینیم.موفق باشید.

ارغوان دوشنبه 13 اردیبهشت 1389 ساعت 09:07

این پست رو در وبلاگ قبلی خوندم و ذخیره ش کردم و خیلی ازش استفاده کردم. بهترین قسمتش هم اینه:
اگر عقیده مخالف، شما را عصبانی میکند، نشانه آن است که شما ناخودآگاه میدانید که دلیل مناسبی برای آنچه فکر میکنید، ندارید. اگر کسی مدعی باشد که دو بعلاوه دو میشود پنج، یا این که ایسلند در خط استوا قرار دارد، شما به جای عصبانی شدن، احساس دلسوزی میکنید، مگر آن که اطلاعات حساب و جغرافی شما آن قدر کم باشد که این حرفها در افکار شما تزلزل ایجاد کند. اغلب بحثهای بسیار تند آنهایی هستند که طرفین درباره موضوع مورد بحث دلایل کافی ندارند. شکنجه در الاهیات به کار میرود، نه در ریاضیات؛ زیرا ریاضیات با علم سر و کار دارد، اما در الاهیات تنها عقیده وجود دارد. بنابراین هنگامی که پی میبرید از تفاوت آرا عصبانی هستید، مراقب باشید؛ احتمالاً با بررسی بیشتر درخواهید یافت که برای باورتان دلایل تضمین کننده ای ندارید.

نوشینه دوشنبه 13 اردیبهشت 1389 ساعت 10:43 http://nargess777.blogfa.com

بحث جالبی بود . جزم اندیشی آفت اندیشه سالم است

نفیسه دوشنبه 13 اردیبهشت 1389 ساعت 10:53 http://tohidifar.blogfa.com/

اینکه ما به باور این حرفها برسیم فاصله زیادی حداقل باید از امروز تمرینش رو بکنیم تا شاید بتونیم تغییر بدیم اونچه که باید رو.

محمدرضا دوشنبه 13 اردیبهشت 1389 ساعت 17:13 http://www.mamrizzio2.blogspot.com/

سلام
جوهره ی بسیاری از ایم استدلالهای ساده اما واضح و محکم راسل را در کتاب «چرا من یک مسیحی نیستم؟» و در هنگام مناظره با کشیش کاپلستون می بینیم.
راسل شفاف و روشن و محکم می نویسد و منظورش را مثل اکثر فلاسفه ی تحلیلی کاملا مشخص می کند.
---------------
انسانهای دور و بر ما هنگام بحث وقتی به یک جایی می رسند می گویند این ایمان قلبی و باور ماست بدون ارائه ی حتی یک دلیل. اما این مسائل در بحث جایی ندارند. یا باید اینها را در معرض واقعیت قرار داد یا بایستی بی خیال ادامه ی بحث شد. بگو مگو بی فایده ست.

دست خیال دوشنبه 13 اردیبهشت 1389 ساعت 23:24 http://dastekhial2.blogsky.com

سلام.بسیار مفید بود هر چند برای برخی مسائلش می شد حاشیه مخالفی هم زد اما به هر حال جان کلامش واقعا مفید بود.

ققنوس خیس سه‌شنبه 14 اردیبهشت 1389 ساعت 11:09

{آیکون گل}

بانو چهارشنبه 15 اردیبهشت 1389 ساعت 12:19 http://www.saburaneh.blogfa.com

راهی یافته ام که تا ابد با هم دوست باشیم .هر چه میگویم بپذیر !( شل سیلور استاین )
مطلبت عالی بود .باور میکنی چند روز بود درگیر این مسائی بودم ؟

رژلب چهارشنبه 15 اردیبهشت 1389 ساعت 12:28 http://www.delaraaaaam.blogfa.com

دنیا
کلاف سردرگمی شده از نظریه ها ..
مدرن - قدیم - نیمه مدرن - کمی قدیم ..
کدام نظریه درست است؟
اصلا درست تا چه حد درست است؟
چه چیز نادرست است اگر درست نادرست است؟...
گاهی ..
گربه ها - بهتر از کلاف سر در میارن ..
چون بازی می کنند ..
فقط بازی..

پینه دوز چهارشنبه 15 اردیبهشت 1389 ساعت 19:56 http://www.vaslepine.blogfa.com

سلام اقا حسین اقای عزیز

مرسی از به سلامتیت ( گل )

این صفحه از بلاگتان را خواندم و با ان پینوشته به یغما رفتن دلم خیلی سوخت .
اخه وقتی وبلاگ مرمری هم به یغما رفت دل من هم سوخت چون هم خوانندش بودم هم یک چند ماهی که نمی نوشت یک سال و نیم پیش توش می نوشتم )-:

خوب باشی اقا حسی اقا ! (-:

لیلا چهارشنبه 15 اردیبهشت 1389 ساعت 23:46 http://otaghiiazanekhod.blogfa.com/

درود دوست عزیز
آن چه در این مقاله آمده را قبول دارم و همیشه افکارم و حتا اعمال ام را از این طریق نقد می کنم اما گاهی نمی توانم درستی اندیشه مقابلم را بیابم و یا جایگاه اش را درک کنمُ به نظرم این بخش به سادگی امکان پذیر نمی شود.
مانا باشید.

امید پنج‌شنبه 16 اردیبهشت 1389 ساعت 11:25 http://andishe-pooya.blogfa.com/

بازخوانی این نوشته استاد راسل بسیار لذت بخش بود ... ممنون
همیشه با خودم فکر می کنم آیا پرهیز از ؛اندیشه های ناموجه؛ اینقدر سخت است ؟

اما از آنجایی که پیامبران ما تحلیلی ها غیر معصوم هستند ، مخالفت خودم را با این بیانات استاد اعلام می کنم :

؛از هر ده نفر، نه نفر چه مرد و چه زن قویاً معتقدند که جنسیتشان برتری ویژه ای دارد؛

؛همه ما، اهل هر جا که باشیم، متقاعد شده ایم که ملت ما برتر از سایر ملتهاست؛

سخنان فوق بدون ارجاع به هرگونه تحقیق و آماری بیان شده اند (تکیه بر شهود محدود مخاطب)

و از همه مهمتر :

؛اگر عقیده مخالف، شما را عصبانی میکند، نشانه آن است که شما ناخودآگاه میدانید که دلیل مناسبی برای آنچه فکر میکنید، ندارید. ؛

؛شما ناخودآگاه میدانید ؛ یعنی ادعای فهمیدن محتوای فکری اشخاص در صورتی که خود اشخاص هم خلاف این اظهار می کنند و هم خلاف این فکر می کنند . راسل بی خدا بود و من اگر مسیحی معتقدی بودم بلافاصله به او می گفتم :‌ ؛شما هم ناخودآگاه میدانید که دلیل مناسبی برای بی خدایی خود ندارید !؛ ... حالا بیا و ثابت کن ! ... ادعای اینکه کسی چیزی را ناخودآگاه می داند ولی خلافش حرف می زند از اینکه او را به دروغ گویی متهم کنیم بدتر است . زیرا در متهم کردن به دروغگویی شخص حداقل می تواند به نتایج دستگاه های دروغ سنج متوسل شود ولی در این حالت خیر ! ... این ادعا تحقیق ناپذیر و در نتیجه ؛بی معنا؛ است .

حامد داراب شنبه 18 اردیبهشت 1389 ساعت 12:56 http://www.hameddarab.blogspot.com

پرنده ی کوچولو را کشتن
بساط یک بحث فمینیستی را جمع کردن
و زرافه ها را دادن به دست توله گرگهایی که قرار نبود گرگ بشن قرار بود برن مهد کودک
انتشارات سخن گستر و بخش این روشنای نزدیک رو جمع کردن چون حقیقت تلخه . ما این حرکت وقیحانه را محکوم میکنیم .

الهام میزبان یکشنبه 19 اردیبهشت 1389 ساعت 10:35 http://www.elm1362.persianblog.ir

سلام
خوندمت
برای شرایط الان من ژست دردناک و خوبی بود

راستی کتابخونه خودم خیلی ناراحته
کتابم رو ارشاد جمع کرد
غرفه رو تعطیل کرد
خودم حتی یکدونه کتابمو ندارم
خیلی حالم بهد
خیلی
حال کتابخونه ام هم خیلی بده
خیلی

نامیرا دوشنبه 20 اردیبهشت 1389 ساعت 00:35 http://www.namira19.blogfa.com

شاید یک نکته رو راسل جا انداخت.به نظرم تکرار مداوم حرف های آدمهایی که متفاوت از ما فکر می کنن٬می تونه در نهایت منجر به روحیه تساهل هم بشه.ولی این رو هم نمی شه فراموش کرد تشتت آرا هم ممکنه در ذهن به وجود بیاد.تشتتی که شاید پیدا کردن سر کلاف رو مشکل بکنه...
راستی یادم رفت...خوشحالم که نوشته هاتون رو خوندم.بسیار مفید بود.

فرید صلواتی سه‌شنبه 21 اردیبهشت 1389 ساعت 06:51 http://www.faridsalavati.pesianblog.ir

برای وطنی خواندم که سالهاست درفش کاویانش بر زمین مانده است[ناراحت]

مرمر چهارشنبه 22 اردیبهشت 1389 ساعت 00:09

من نمینویسم تو چرا نمینویسی؟!

پوران کاوه سه‌شنبه 28 اردیبهشت 1389 ساعت 14:46

مطلب با ارزشیه .. خدا کند روزی همه به این باور برسیم .

ارغوان چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 ساعت 15:53

سلام

اشک ماه چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 ساعت 18:07 http://www.ashkemah.blogdoon.com

سلام
من هم به روز هستم

مرمر سه‌شنبه 4 خرداد 1389 ساعت 02:06

خداوند لعنت کناد کتاب صورت را که اینجا را مسکوت نگاه داشته اید.. آمیییییییین!

فاطمه اختصاری سه‌شنبه 4 خرداد 1389 ساعت 16:42 http://havakesh3.persianblog.ir

واقعا دیگه اعتماد نمی کنم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد