غوغا بر سر ِ چیست؟
ظلمت پوشانی از اعماق برآمدهاند که مجریانِ فرمان خداییم
شمشیری بیدسته را در مرز ِ تباهی و انسان درنشاندهاند
و بر سفرهای مشغول،
جهان را به سادهترین لقمهای بخش کردهاند:
ما و دوزخیان.
فرمان ِ خدا چیست؟
خدا؟
"شاملو"
لایک!
... بی هیچ فرمان ،نظاره گر است
خدا....
لایکاً لایکا !
سلام
دوزخ که همین جاست. اینرا من میدانم
اما خدای فرمانده ظلمت پوشان!؟
شرمنده من اطلاعی ندارم از خودشون بپرسید...!
سلام
شاملو را می پسندم دیوانه وار با همه دیوانگی هایش ...
ممنونم برای تبریک و لطف همیشگی تان
رابطهها زمانی زیبا میشود که برای یاد کردن، هیچ دلیلی جز دلتنگی نباشد...
فرمان خدا را اگر دیدی به ما هم بگو .... تا قصه ی ایمان را لااقل بشنویم و مست شویم !
سلام به حسین عزیز ...
دیری است که خفته است ...
قربان مهربانیت
فکرکنم اونایی که مردم رو بهشتی ودوزخی می بینن قرآن نخوندند خدا گفته همتون رو می برم جهنم بعد هرکی رودلم بخواد میارم بیرون . معلوم نیست دلش بخواد اونارو بیاره بیرون
درودی به زلالی مهر
کجایی همراه سابق . من همچنان به یادت هستم و در انتظارت در مهراوه ام .
پیروز باشی و سبز
هااااااا؟ قضیه چی بید؟
فوق العاده بود
سلام چقدر این شعر مناسب پستی بود که با عنوان " دیگر از خدایت نمی ترسم " نوشتم
ممنون
منظور ان خالف اف ای که گک بازی کرد و اشرف را افرید
در گور خفته و نماینده اش در روی زمین فرمان می راند ..
تهی مغز ها هم به امید هر دو و نجات دهنده اش ... نشسته اند و خل بازی می کنند
سلام رفیق !
خدا ؟
نمی نویسی. امیدوارم دلیلت شبیه دلیل من نباشه. دلیلی شبیه این که به چرایی نوشتنت شک کرده باشی. دلیلی شبیه این که حس کنی اینجا هم درک نمی شی دلیلی شبیه این که ساکت باشی بهتره...
زیبا بود
ممنون از حضورت و
این شعر...
گل!!!
به اننظار فرمان خدا بایستیم؟؟؟
خدا؟
لطف داری حسین عزیز
سلام دوست من
دلم هوای اینجا کرد .
گفتم سری بزنمت